:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::
:: online :: :: hits. ::



Wednesday, April 28, 2004


● خب هميشه آدم احتياج به استراحت داره! بالاخره بايد يه خورده هم نفس كشيد! البته نفسي كه من مي كشم با دود سيگار پر ميشه ولي به هر حال بازم بدي نيست... مي بينم كه هنوز هيچ مشتري گروهي هم براي اينجا پيدا نشده!!! الحق كه زيادي حرف مي زنم!!!
□ aPOSTrophE @ : 12:12 PM


--------------------------------------------------------------


Tuesday, April 27, 2004


● چه حالي داد وقتي روي لينك كنار صفحه كليك كردم و ديدم رفت يه جايي كه اصلا ني خواستم... يه وبلاگ ديگه بود كه توي برزيل بوده... خيلي حال داد!!! ولي خب حالا لينك رو درست كردم!
□ aPOSTrophE @ : 2:23 PM





● نمي دونم فايده داره يا نه! ولي فكر مي كنم كه گهگاهي بايد يه طور ديگه رفتار كرد... يعني كاملا آدم شخصيتش رو عوض كنه! حقيقتا كار آسوني نيست ولي به نظرم مياد كه در بعضي از موارد خيلي خوب مي تونه جواب بده... مثلا وقتي كه واقعا دوست ندارين يه كاري رو انجام بدين ولي مجبور هستين كه انجام بدين! در اين مواقع اگر آدم شخصيتش رو عوض كنه و خودش رو با وضعيت موجود وفق بدهخيلي راحتتر مي تونه اون كار رو انجام بده... هر چقدر هم سخت باشه!
□ aPOSTrophE @ : 2:07 PM


--------------------------------------------------------------


Monday, April 26, 2004


● اولين صحبت!
چرا مي نويسيم؟ چرا به جايي ميرسيم كه نياز به نوشتن داريم؟ فكر مي كنيد كه همه جاي دنيا به اندازه ايرانيها وبلاگ نويس هست؟ از لحاظ تعداد شايد كشور چين خيلي بيشتر باشه ولي از نظر نسبت به جمعيت چي؟ نياز ما ايرانيها به نوشتن براي اين است كه در فرهنگ ما آزادي بيان و قبول حرفهاي ناخوشايند و حتي حرفهايي كه خيلي هم منطقي به نظر ميان جا افتاده نيست! چندين بار پاي صحبت و حرفهايي بودين كه از نه دل مي گفتين “آره... درستش همينه” ولي بعد كه نوبت عمل كردن خود شما به آن حرفها رسيده از پس اين كار بر نيامدين؟! چند بار شده كه همه كارها رو چون روتون نميشده انجام ندادين يا حرفهايي كه ته دل داشتين نگفتين؟ نه... با شما نيستم... نه... با اونايي هستم كه واقعا اينطوري هستن و حرفهاي زيادي ته دل دارن كه ناگفته باقي مانده است. همين حرفهاست كه نياز ما را به نوشتن ايجاد مي كنه. حرفهايي كه هميشه دوست داشتيم بزنيم ولي نزديم. بحث رو سياسي نكنيد! سكوت مردم در برابر سياست موضوع من نيست (با اينكه زياد هم دور نيست) موضوع من همه حرفهايي است كه در روابط اجتماعي بين مردم وجود دارد و هيچوقت زده نمي شود... چقدر دوست داشتين به دوستي بگين كه از او خوشتان نمياد؟ چندبار ته دل خود به خودتون فحش دادين كه چرا “نه” نگفتين و خودتون رو دگير كاري كردين كه هيچوقت حاظر به انجام آن نبودين؟
در ايران.. در ميان مردم جامعه ما... آنچه از همه بيشتر ديده مي شود دو رويي است و دروغ... نه دروغ به معني اينكه كاري را راه نياندازين و يا كسي را از سر خود باز كنيد! دروغ از بيان احساس واقعي خود... دروغي كه با آن سعي در پنهان كردن افكار واقعي خود داشتين.. دروغي كه در آن در آخر فقط خود شما گرفتارش مي شويد! فرهنگ جامعه ما در برخوردهاي اجتماعي لبخندي به لب دارد و در پشت آن لبخند هيچ حقيقتي وجود ندارد!
براي ما جايگزين اين حرفهاي نزده نوشته هاييست كه در وبلاگها قرار مي دهيم... نوشته هايي كه سعي در برقراري ارتباط به صورتي متفاوت با ديگران دارد. حرفهاي درون ما به صورت نوشته و به صورت ناشناس چنان آزادانه بيان مي شود كه هر فرد را تبديل به نويسنده اي بزرگ مي كند... نياز ما به نوشتن و خوانده شدن باعث سبكي روح سنگين و پر بار از دروغهاي شخصيتي ما مي شود. هر كلمه، هر جمله، مانند كليدي است كه در بسته احساسات ما را باز مي كند و شايد بالاخره اين درهاي باز راه درست رفتارهاي اجتماعي را به ما بياموزد!
□ aPOSTrophE @ : 9:42 AM


--------------------------------------------------------------


Sunday, April 25, 2004


اين وبلاگ عضو فعال مي پذيرد
در صورت تمايل يا در قسمت comment آدرس ايميل خود را قرار دهيد و يا مستقيما با ايمل cyberpunknow@yahoo.com تماس بگيريد.
□ aPOSTrophE @ : 3:00 PM










--------------------------------------------------------------

:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::